همراهی آشنا M.Z

MEHDI ZAMANI

دوشنبه

مطالب کرکره خنده

قوانین نیوتن که بعضی از آنها از قلم افتاده اند...


قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

*****************************************************************



اخبار 20:30 در 50 سال آینده...





* با سلام و صلوات بر محمد وال محمد... (و بعد از قراءت سوره بقره) اخبار امشب را به سمع و نظرتان میرسانیم

* قیمت هر سکه طلا امروز در بازار با ۶۰ میلیون تومان کاهش به یک میلیارد و چهل میلیون تومان رسید.

* ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام پژو XD-870-PL Q آماده عرضه به بازار است که نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته. طول آنتن آن ۱۰ سانتی متر افزایش داشته چراغ ترمز آن هم پررنگتر شده و فقط ۴۵ میلیون تومان گران تر است.

* برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت. علی دایی: هلوز قثد ندالم که از دنیای فوتبال خداحافثی کنم و شلایط خوبی بل تیم ملی حاکم اثت …… به قولی……

* دولت موفق شد نرخ تورم را کاهش داده و آنرا از ۶۳% به ۶۲/۵% برساند.

* یکصد و شصت و سومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید. در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصد و سی و دومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود.

* به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند.

* یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد. وی گفت دولت با تدابیر صحیح و اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از ۵۰ سال به ۴۵ سال کاهش دهد. همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.

* نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد و دیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند.

* شورای نگهبان ۲۹۹۹ نفر از ۳۰۰۰ کاندیداهای اصلاح طلب نمایندگی مجلس را رد صلاحیت کرد.


* به علت برخی مشکلات و نواقیص، چشم انداز ۲۰ ساله باز هم تمدید شد.

* قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید. جالب است بدانید در ۵۰ سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند.

* روئسای جمهوری اسلامی انگلیس و جمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند.

* امسال مراسم سالروز پیروزی انقلاب از ۴ ماه به ۵ ماه افزایش می یابد.

* ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند این در حالیست که این آمار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد.

* از این به بعد صدا و سیما برای انتخاب مجریان زن، مسابقه ملکه زیبایی برگزار می کند.

* نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.

* مدیرعامل سایپا: با تکیه به دانش بومی تانک و تراکتور پراید را طراحی کردیم.

* شرکت ایرباس، طی شکایتی به سازمان ملل خواستار آزاد سازی هواپیماهایش از دست ایران شد و خاطر نشان کرد که این هواپیماها ۷۰ سال پیش از رده خارج شده اند.


* دیروز برای اولین بار یکی از خوانندگان این وبلاگ نظر خود را نوشت در این حال تعداد بازدید کنندگان به 2عدد رسید که در 15 سال گذشته بی سابقه بوده.
***************************************************************
مخ زنی در طول تاریخ:

دوره هخامنشی
در این عصر زن و مرد زبون همدیگه رو می فهمیدند ولی هنوز ساعت مچی اختراع نشده بود که بشه با گفتن جمله عزیزم ساعت چنده مخ یه دختر خانوم رو بزنی! و اصولاً زن های این دوره دو دسته بودند یکی زن های اشراف زاده و درباری بودند که کافی بود یه تیکه ناقابل بشون بندازی تا حسابت با کرام الکاتبین و شخص داریوش و کورش کبیر باشه و دسته دیگه زن های رعیت بودند که تنها کاری که بلد بودند آشپزی و آوردن آب از چاه بود!برای همین در این دوران برای اینکه یک زن خوب رو برای خودت برداری باید اول کلی زحمت می کشیدی و روش های شمشیر زنی و … رو یاد می گرفتی.بعد میرفتی توی جنگ شرکت می کردی.بعد اگه احیاناً زنده می موندی میتونستی یکی از زن های دشمن رو واسه خودت به غنیمت ببری!پس می بینیم که باز هم علی رغم اینکه انسان بسیار پیشرفت کرده بود(نسبت به عصر حجر) اما بازم مخ زنی یکی از کار های شاق بود!اما برای زدن مخ زنان درباری باید ویژگی های زیر رو مد نظر قرار میدادند:*حداقل یکی از اجداد پدری و مادری باید یه ربطی به دربار داشته باشه تا مثلاً خون پادشاهان در رگ اون مرد جاری باشه(به اصطلاح امروزی آقازاده باشه!!!)*داشتن شمشیر از جنس طلا و سپر از جنس نقره و نیزه از جنس برنج*داشتن ریش بلندهدف از مخ زنی: بر اساس کتیبه های به جا مانده از تخت جمشید هدف از مخ زنی داشتن نوکران و کنیزان زیاد و خوردن شراب بوده!

دوره قاجار:در این دوره یه پادشاهی بوده به اسم آقا (آغا) محمد خان قاجار که همه میدونیم چه مرگش بوده! آره دیگه خلاصه به خاطر این بلای خانمان سوزی که این جناب بش دچار شده بودند(و ایشالله خدا نصیب هیچ مردی نکنه) یه کمی زیاد عقده ای شده بودند و به همین دلیل نمی تونستند ببینن که یه مردی برای اینکه زن دلخواهش رو به دست بیاره عملیات مخ زنی انجام بده و هر کسی که این کارو می کرد چشماش رو در می آورد تا عبرت بقیه شه!و کلاً اون عملیات قدغن و غیر قانونی بوده. به همین دلیل در اون زمان به دلیل این محدودیت فوق العاده روش مخ زنی زیاد پیشرفتی نکرد و به دلیل زیر زمینی بودن! اطلاعات دقیقی از چگونگی انجام آن در دست نیست.البته بر اساس یک نوشته تاریخی تأیید نشده در این دوران برای مخ زنی بی بی صغرا و ننه سکینه پس از شناسایی دختر مورد نظر(یا همون طعمه) به حمام می رفتند (در روزی که طعمه هم به حمام می رفت ) و بدن وی را در حمام دید می زدند و در صورت تأیید این عزیزان و زدن مهر استاندارد و ایزو ۹۰۰۲ ادامه عملیات در خانه پدر دختر و تحت عنوان خواستگاری انجام میشد و نه پسر دختر رو می دید و نه دختر!(به نظر من که خیلی باحال بوده.فکرشو بکنید یه روز مامانتون بیاد بتون بگه عرشیا جان عزیزم امروز ساعت ۵ برو کافی شاپ هویج دوست دخترت اونجا منتظرته!)هدف از مخ زنی: داشتن پسر جهت ادامه شغل پدر!

دوره پهلوی
در این دوره مردم یه کمی زیاد سیاسی فکر می کردند و اصولاً زیاد توجهی به دختر و مخ و این حرفا نداشتند و به غیر از شهرام شب پره و ابی و فردین بقیه مردا تو فکر براندازی نظام بودند! برای همین حکومت هم برای این که بیاد کار مردا رو آسون تر کنه و باعث بشه اونا دیگه به سیاست فکر نکنن یه مکان های تفریحی –بی فرهنگی! رو درست کرد به اسم کاباره که مردا می رفتن توش و یه کار های بدی رو انجام می دادن که من الان عرق شرم بر پیشانیم نشسته و نمی تونم بگم!خلاصه در این دوران هم به دلیل سهولت بیش از حد دسترسی به داف! عملیات مخ زنی چندان پیشرفتی نداشت . اما خوب بر اساس نسخه های به جا مانده از فیلم های فارسی آن دوران چند تا کار سخت برای مخ زدن باید انجام میشده که عبارت بودند از:*فقیر بودن و بی خانمان بودن پسر!(جهت زدن مخ دختران مرفه و بی درد این امر بسیار لازم بوده است)*داشتن زور زیاد و توانایی دریبل زدن چند نفر به طور همزمان….نه چیز ببخشید منظورم توانایی کتک زدن چند نفر به طور همزمان بود(امان از دست این عادل فردوسی پور!)*شباهت ظاهری به محمد علی فردین و بهروز وثوق*کشیدن سختی های بسیار در دوران کوردکی.*داشتن شلوار دمپا گشاد و کت چهار خانه و ریش مدل داریوشی*توانایی خواندن آهنگ سلطان قلب ها به صدای بلند!*داشتن ویژگی مردانه در حد دعوت شدن به تیم ملی!(به طور مثال اون دوران یکی از نشانه های مردانگی بوی عرق و بوی نئشه آور! توالت بعد از خروج مردان بود! در حالیکه امروز این دو تا بو نشانه آبرو ریزی و بی کلاسیه)هدف از مخ زنی:رسیدن به پول و پله ی پدر پولدار دختر و داشتن زندگی راحت و مرفه!

دوره انقلاب تا چند سال پیش
در این دوره روش های مخ زنی تغییری کرد اساسی و به نام خواستگاری تغییر نام داد.یک آقا پسر گل باقالی با یک دسته گل و شیرنی همراه مادر و پدر به خانه دختر مورد نظر رفته و بعد از انجام کار های اداری لازم! از قبیل تعیین مهریه و شیر بها و …. دختر و پسر به صورت رسمی دوست دختر و دوست پسر می شدند که بهش زن و شوهر می گفتند!لازم به ذکر است که در انتهای این دوره نقش تکنولوژی در مخ زنی نمایان شد و سوال حیاتی و سرنوشت ساز عزیزم ساعت چنده توسط یکی از پیشگامان عرصه مخ و مخ زنی جناب آقای الف .ی اختراع گشت.و اما ویژگی های لازم برای مخ زدن دختر خانوم ها:* سر به زیر بودن آقا پسر(که واقعاً خیلی شرط سختی بوده)*داشتن سابقه زندان(حداقل ۶ ماه) در رژیم شاه*داشتن سیبیل جهت نمایش مردانگیهدف از مخ زنی:تشکیل خانواده و داشتن ارتش ۲۰ میلیونی!


****************************************************************
علائم راهنمایی و رانندگی در ایران:(طنز)


همه ما میدونیم علائم راهنمایی و رانندگانی علائمی بین المللی هستند و از آمریکا گرفته تا ته قبائل آفریقا ، این علائم یه معنی مشترک میدهند. اما همه ما یه چیز دیگه هم میدونیم و اون هم اینکه این علائم شامل ایران نمیشه و علائم راهنمایی و رانندگی برای ما یه معنی خاص دیگه ای میده. امروز تصمیم داریم این علائم رو بررسی کنیم تا از این به بعد با خیال راحت تری به رانندگی در خیابان های کشورمون بپردازید :1- چراغ راهنمایی و رانندگیدر سایر نقاط دنیا : چراغ سبز: حق تقدم با شماست حرکت کنید چراغ زرد:احتیاط کنید. سریعتر از چهار راه خارج شوید چراغ قرمز:ایستدر ایران: چراغ سبز: ببین داداش تو که از چهار راه رد میشی.پس تا میتونی آروم تر حرکت کن که اون عقبیا بمونن پشت چراغ قرمز تا حالشون گرفته شه! چراغ زرد: اهوی اسکول پاتو بذار رو گاز! نکنه میخوای کلی پشت چراغ علاف شی؟بدو دیگه!سریعتر گازشو بگیر و برو، بزغاله!!! چراغ قرمز: حق تقدم عبور با شماست!2- چراغ راهنمای ماشین:در سایر نقاط دنیا: یعنی ماشینی که پارک کرده است یا در لاین بغلی شماست قصد تعویض لاین خود را دارد سرعت خود را کم کنید و به او اجازه بدهید تا لاین خود را عوض کنددر ایران: اوهوی گوسفند!مگه نمیبینی میخواد بپیچه جولوت؟اون گاز لامسبو فشار بده و نذار بیاد جلو راهتو بگیره.از حق خودت دفاع کن بدبخت!!!3-گذرگاه عابر پیادهدر سایر نقاط دنیا :یعنی عابران میتوانند با خیال راحت و به دور از هرگونه خطر از محلی که این تابلونصب شده است عبور کنند و خود را به پیاده رو طرف دیگر خیابان برسانند. درجایی که این تابلو نصب شده است حق تقدم با عابر پیاده است.در ایران : رانندگان محترم اگر به هر کدام از اهداف متحرکی که مشاهده میکنید تصادم نمایید به مرحله بعد صعود میکنید و در صورتی که وی را به صورت فجیعی له نمایید امتیاز ویژه نیز دریافت خواهید کرد.4-محل عبور اطفال:در سایر نقاط دنیا: یعنی نزدیک مدرسه یا زمین بازی بچه ها هستید و ممکن است کودکان از آنجا عبور کنند. رانندگان با دیدن با دیدن این تابلو باید سرعت خود راکم کنند وبا احتیاط به حرکت خود ادامه دهند.در ایران: رانندگان محترم.مانند مورد بالا باید باید اهداف متحرک را نشانه بگیرید.فقط فرق این اهداف با مورد قبلی این است که اینها کمی سایزشان کوچکتر است و به طبع امتیاز کمتری نصیب شما میشود!5-عبور ممنوع:در سایر نقاط دنیا: این تابلو به رانندگان وسایل نقلیه موتوری اعلام می کند از جهتی که تابلو نشان می دهد عبور نکنند و تنها عابرین پیاده اجازه دارند که در این جهت رفت و آمد کنند.ایران: الاغ! مگه نمی بینی اگه از اینجا بری راهت کلی نزدیکتر میشه؟!پس همین راهو برو!6-ایستگاه اوتوبوسدر سایر نقاط دنیا: این تابلو در جایی نصب می شود که اتوبوسها برای سوار و پیاده کردن مسافرها توقف می کنند .در ایران: پارکینگ!!!7-حداکثر سرعت مجاز 70 کیلومتر بر ساعتسایر نقاط دنیا: در صورتی که با سرعتی بیش از 70 کیلومتر در ساعت برانید علاوه بر اینکه جان خود و سایرین را به خطر انداخته اید ،تخلف کرده اید و مشمول جریمه می شوید.زیرا در این مسیر حداکثر سرعت 70 کیلومتر در ساعت است.ایران: کاری به تابلو نداشته باش.واسه قشنگیه! اگه زیر 110 تا بری اینقدی واست چراغ و بوق میزنند تا خودت شرمنده شی!پس مثل یچه آدم پدال گازو ته ته فشار بده.8-بوق زدن ممنوعسایر نقاط دنیا: در این محل بوق زدن ممنوع استدر ایران:
بوق بوق بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوق

*****************************************************************
ماجرای پاسپورت گرفتن ما ایرانیا

داستان ویزا گرفتن ما ایرونیا به لطف ملیتمون از اون داستانهای خوندنیه. امروز اتفاقی یه نگاه به این سفارت رفتن‌های خودم انداختم و دیدم واقعا این برخورد با سفارت های مختلف چقدر برام درد سر ساز و شاید تا حدودی هم خاطره ساز شده. فک کردم بد نیست اینجا یه گذری به این خاطرات بزنم.
----
سفارت آمریکا:
- از یه ماه قبل برا سفارت وقت میگیری
-۱۰۰۰تا فرم آماده میکنی‌ که همه همون سوالهای فرم قبلی‌ رو می‌پرسن. اما جالب ترین هاش اینه که باید به سفارت قول بدی که تروریست نیستی و نمی خوای تو قاچاق آدم و دزدیدن هواپیما شرکت کنی!
-تو فرمها باید از پدربزرگه بابت و مامانت نشونی بدی که چی‌ کاره بودن تا نوه و نتیجهٔ نداشته.
-میری دم در و خیلی‌ شیک وا میستی تو صف. یه هو دربون سفارت میاد و اول از همه به تو گیر میده وخیلی زننده باهات برخورد می کنه. تو هم که حس شهروند بودن داشتی تا چند دقیقه پیش، فکر میکنی‌ خیلی‌ به شخصیتت توهین شده، اما چون می‌ترسی‌ اگه باهاش کل کل کنی‌ بهت ویزا ندن، سرتو میندازی پایین و هرچی می گه گوش می کنی.
-به نامهٔ در بسته ات گیر میدن و بهت میگن برو بیرون، درو پشت سرت ببند و بازش کن و بمالش به خودت و بعد بیا تو. تو هم که مطمئنی نامه ات سیاه زخم نداره با شرمندگی میری بیرون و نامه رو باز میکنی‌ و میکشی به سر و صورتت و بر میگردی
-از ۲۰۰۰تا سکیوریتی چک رد میشی‌. هی‌ بوق می‌زنه و تو هی‌ یه لنگه کفش و کمربند و لباس وا میکنی‌ می ذاری زمین تا این بوق لعنتی صداش بیفته
-وارد ساختمون که میشی‌ از چشمت گرفته تا انگشت و گوش و گلاب به روتون ؟؟؟؟ عکس میگیرن ازت.
-بالاخره میرسی‌ به افسراصلی‌. همهٔ فرمهایی که با ۱۰۰۰ بدبختی پر کردی میدی بهش. یه نگاه می‌کنه و میندازه یه کنار.
-ازش می پرسی کی ویزات میاد. بهت میگه برو دعا کن که سر وقت باشه ... تو هم که نزدیک ۲۰۰۰۰۰ تومان پول بی زبون دادی برای کارای ویزا و بلیط خریدی و هتل رزرو کردی، دمت رو میذاری رو کولت و میای بیرون و دست به دعا بر میداری

سفارت کانادا از ایران:
- کاشف به عمل میاد که، اصغر آقا دربون سفارت، پدر شاگرد پسر عموی خاله ی بابات تو بازاره و خلاصه آشناست! تو ساعت ۹ صبح شیک میری سفارت و ملت بدبخت رو میبینی‌ که از ۳ صبح تو سرما لرزیدن و وایسادن تو صف.
-یه لبخند غرور آمیز میزنی‌ و اصغر آقا هم تا تو رو میبینه‌ اولین شماره رو میده بهت و بعد هم یه چش غره به نفر بعدی میره که یعنی‌ این بابا از ۲ روز پیش تو صف بوده.
-نوبتت که می‌شه میری از پشت یه شیشهٔ ۲۰ جداره با یه یارو اون ور شیشه حرف میزنی‌. اول یه کم انگلیسی حرف می زنی که بگی منم از شماهام. بعد چون کلمه کم میاری تمرکز می کنی و سعی میکنی یه کم فک کنی، که متوجه می شی اون آدم اون طرف شیشه هم ایرانیه. یه ژست میگیری یعنی که می خواستی انگلیسی حرف بزنی اما چون این طرف ممکنه نفهمه ایرانی حرف می زنی. مدارک رو میدی و انشاا... که کامله
-موقع گرفتن پاسپورت هم باز اصغر آقا میاد کمک و نفر اول اگه نشه دوم پاسپورت رو میگیره و میده بهت. بعد هم در گوشی بهت می گه به علی آقا (همون پسر عموی خاله ی بابات) بگو هوای این غلام رضای ما رو داشته باشه.
-بعد سوار ماشین می شی و می پیچی تو تخت طاووس و با اینکه یه طرفه هست، فلاشر می زنی و تا ولیعصر دنده عقب می ری که سریعتر برسی!


سفارت کانادا از کانادا:
-همهٔ مدارک رو میذاری تو یه پاکت، یه قل هولله میخونی‌ که همه چی‌ کامل باشه
-پست فدکس به مقدار خوبی‌ روزگارت رو سیاه می‌کنه اما میفرستی مدارک رو
-میشینی‌ و دعا میکنی‌ که همه چی‌ کامل باشه
-پاسپورتت با ویزا ۳ هفته بعد بر میگرده. گاهی‌ هم ۴ هفته بعد. گاهی‌ هم ۸ هفته بعد.


سفارت آلمان:
-لیست مدارک روی وب سایت هست
-لیست رو جمع میکنی‌ و یه ضرب میری پیش افسر. افسر هم نه بادی گارد داره و نه هیچی‌
-حس میکنی‌ که باید یه عملیات تروریستی اینجا انجام بدی چون کسی باهات کاری نداره و همه فکر می‌کنن آدم محترمی هستی‌ و باید خودتو نشون بدی. اما بی‌خیال میشی‌.
-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ دیگه بیا بگیر
-هفتهٔ دیگه میری و همون افسر نشسته. ویزا رو بهت میده و میای بیرون

سفارت ایتالیا:
-بازم خیلی‌ خبری از امنیت و این چیزا نیست
-میری در میزنی‌ و میری تو.
-افسر میاد و مدارک و ازت میگیره و میگه برو هفتهٔ دیگه بیا
-هفتهٔ دیگه میای و همون افسر بهت میگه که وقت نکرده کارت رو انجام بده و باید هفتهٔ بعدش بیای‌
-هفتهٔ بعد میری و پاسپورت رو میدن بهت.
-نگا میکنی‌ میبینی‌ بهت یه روز ویزا کم دادن
-به افسر نگاه میکنی‌ و میگی‌ که اشتباه شده.
-بهت میگه خودت اشتباه نوشتی‌ و کاریش نمی‌شه کرد
-اصرار میکنی‌ که تواشتباه نکردی و اون میره مدارکت رو میاره که بهت ثابت کنه اشتباه کردی. اما تو اشتباه نکردی و افسر اشتباه کرده.
-بهت میگه باشه برو هفتهٔ دیگه بیا
-هفتهٔ دیگه باز میری میبینی‌ بهت میگه وقت نکرده کارت رو انجام بده. می‌خوای افسرو خفه کنی‌ اما چون تروریست نیستی‌ این کارو نمیکنی‌
-هفتهٔ بعدش دوباره میری و بالاخره ویزا رو میگیری

سفارت پرتغال:
-میری دم سفارت و خبری از امنیت نیست
-میشینی‌ منتظر که درو باز کنن
-دربون میاد و میگه خانوم سفیر حالش بده و الان دلش نمیخواد ریخته هیچ کس رو ببینه
-دربون به تو نگاه می‌کنه و میگه خانوم سفیر گفته به اون که نشسته بود ویزا نمیدم
-می‌پرسی‌ چرا؟
-میگه چون خانوم سفیر از قیافت خوشش نمیاد
-۳ روز بعد میری و خانوم سفیر حالش خوبه
-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ بعد بیا ویزا بگیر
-هفته بعد میری و ویزا حاضره

سفارت ژاپن:
-میدی مدارک رو بر و بچ برات ببرن سفارت. حضور خودت خیلی لازم نیست. بروبچ هم می گن که خیلی مشکلی نبوده و همه چی خوب پیش رفته.
-هفته بعد خودت میری که ویزا رو بگیری
-از دم در سفارت تاکیشی بهت چند بار تعظیم میکنه تا بری تو
- خانوم ناکامورا، افسر سفارت، پاسپورت رو میاره و بهت تعظیم می کنه و میده یهت. میگیری و میای بیرون.
-باز هم دم در تاکیشی بهت تعظیم می‌کنه، تو هم فکر می کنی اومدی رستوران، می خوای یه پنجاه تومنی بذاری کف دست تاکیشی که دوزاریت می افته که اینجا جاش نیست.
-تو با ویزا از سفارت میای بیرون

سفارت عربستان:
-کلا مدارک زیادی نمی‌خوای
-یه دونه عکس میذاری تو یه پاکت با یه قبض پرداخت پول هزینهٔ سفر پیش پیش، که از همه چی مهم تره
-مدارک رو میدی به حاجی که با مدارک بقیه ی ببره ویزا بگیره. حاجی هم فقط ازت می پرسه که فیش بانکی داری و تو هم می گی بله.
-یه هفته دیگه حاجی زنگ می زنه و بهت نرفته زیارت قبول می گه!

سفارت امارات:
-برا ملت کلی کلاس می ذاری که داری عید می ری دبی کنسرت شماعی زاده! و فردا وقت سفارت داری
-می ری سفارت و بهت می گن می خوای خونه بخری؟ می گی نه!
-می گن می خوای سرمایه گذاری کنی؟ می گی نه!
-می گن پس می ری چه غلطی بکنی؟ می گی می خوام برم کنسرت شماعی زاده و بعد برم ارض الهدایا و دی تو دی ...
-می گن برو بشین تو هواپیما و برو، ما تو سفارت فقط به امور اقتصادی رسیدگی می کنیم

سفارت ایران:
-اصل پایان خدمت یا نامه معافیت از خدمت رو حتما باید داشته باشی‌
-رضایت همسر، مادر همسر، پدر همسر، مامان خودت، بابای خودت، عمه، عمو، خاله، دائی ضروریه
-فتوکپی همهٔ صفحات شناسنامه، کارت ملی، پاسپورت، قباله ازدواج، نامه کفن و دفن و ....
-فرم الف-۱، الف-۲، الف-۳ باید پر بشن. من موندم چرا همشون با الف شروع میشن. خوب میذاشتن ۱، ۲، ۳.
-عکس باید پشتش سفید باشه. اما حتما گوشات معلوم باشه. گوش کلا برا سفارت ما خیلی‌ مهمه. آخه همهٔ برانداز‌های نرم و سفت گوش دارن و ازش برا براندازی استفاده می کنن
-خانوم‌ها ۲تا گوش بچسبونن رو مقنعه یا دوتا سنجاق بزنن زیر گوشاشون که از زیر مقنعه مشخص باشه.
-امنیت و بازرسی بدنی در حد یه قلقلک انجام می‌شه
- میری دم اتاق افسر، اما این هفته افسر نیست
-هفته دیگه هم افسر نیست. می فهمی افسر پاره وقت مسافر کشی می کنه!
-هفته بعدش، افسر رو بالاخره پیدا می کنی، غافل از این که خرج خونه اش مونده و اعصاب نداره. به همه مدارکت گیر میده
-هفته بعدش ۵۰۰۰۰ تومان (خوانده شود ارز رایج کشوری که توش هستین) میذاری تو پاکت. میدی به افسر، همه چی‌ ظرف یه بعد از ظهر حل میشه

خلاصه که دوستان، سفارت هر دولتی، خوب به مملکتش میاد!

خوب باشین!


نویسنده: نیما


--------------


نظرات یکی از خوانندگان وبلاگ:

کلی خندیدم . یادم میاد یه بار به عنوان مترجم با یه حاجی مسن و محترمی رفتیم سفارت آمریکا . افسر مربوطه خیلی جدی یکی یکی سئوال می کرد : سابقهء عضویت توی گروههای تروریستی رو داری؟ تا حالا عضو یه گروه جنایتکار بودی؟ بچه بازی کردی ؟ به عنوان کلاهبردار تحت تعقیب نیستی؟ ویزات اگه تموم شد توی آمریکا غیبت نمی زنه؟ تا حالا متهم به آدم کشی شدی؟ قصد نداری یواشکی توی آمریکا یه مغازه باز کنی؟ به جرم تجاوز به کسی توی زندان بودی؟ و ..پیرمرد بیچاره هم رنگش سرخ شده بود ولی مثل یه بچهء خوب یکی یکی جواب میداد . وقتی اومدیم بیرون دوست ما گفت فلانی آخه این درست بود که چنین حرفهایی رو به ما بزنی؟ گفتم بابا اینا رو که من نمی گفتم . افسر سفارت می گفت منم فقط ترجمه می کردم . گفت حالا اون منو نمی شناخت و داشت یه غلطی می کرد . تو که بیست سال با ما نون نمک خوردی دیگه چرا داشتی تکرارشون می کردی؟!دوست ما داشت میرفت تا یکی از این دکترهایی که توی تلوزیون حمید شب خیز برنامه میذاشت قلبش رو معاینه کنه . ویزاش رو هم گرفت خوشبختانه!
***************************************************************

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی