همراهی آشنا M.Z

MEHDI ZAMANI

دوشنبه

داستان شنل قرمزی2009

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی SMS هم براش میزنم باز جواب نمیده .online هم نشده چند روزه . نگرانشم .چند تا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم .قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی .مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه .شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .فقط خواستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین .مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان .می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد .یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام .شنل قرمزی با پژوی 206 آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه .بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه .شنل قرمزی‌: حنا کجا میری ؟؟؟حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !!حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن .شنل قرمزی: حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟حنا : آره با لوک خوشانس میان .شنل قرمزی: برو دختره ی ...........................................( به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود )شنل قرمزی یه take off میکنه و به راهش ادامه میده .پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن .میره جلو سوارش میکنه .شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش .این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون .زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند .شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید .نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی .جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن .شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک می کنن .دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ‌؟؟؟؟نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد .بچه مایه دار شدی . بقیه همه بدبخت شدن .

-----------------بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه .
شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها!! دیگه با حنا و نل و یوگی و خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن!!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی